عروسک چوبی

به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی !
به چه دل خوش کرده ای ؟!
تکـــــاندن برف
از شانه های آدم برفی ؟!!

آخرین مطالب

۱۰ مطلب در دی ۱۳۹۶ ثبت شده است



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۶ ، ۰۹:۴۷
aroosak mb

برای خاک نمیتوان زلال بودن آب را تفسیر کرد ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۲:۵۵
aroosak mb
با چشم بسته گریستم 
که نبینی ام
که نبینمت 
تمــــــــام تو ،
با قطره های اشک 
از گوشه چشمم افتاد 
و
گم شد 
چون اشک ماهی در دریا 
و حالا
همان منی
که در سکوت عاشق تو بود
در انزوا رهایت کرد به امان روزها ...

سنگ ِ شکسته ایم ... تبر را نیــــــاورید
ما با تمام ِ بت شکنان صلح میکنیم
دارد سپاه ِ غصه به ما حمله می کند
ما نیــــــز با تمام توان صلح میکینم ...

پ.ن : به طور مضحک و البته مخوفی آدم گاهـــــــــی شبیه چیزی میشود که سال ها پیش بوده و از آن مدل بودن متنفر هم بوده !
هیچوقت اینجوری آروم  بودن رو دوست نداشتم بوی حماقت میده .... بوی خستگی .....
بد را خوب رنگ کرده اند ...  خب چراااااااااا !! بس نیست ؟؟؟

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ دی ۹۶ ، ۱۲:۱۲
aroosak mb

مرا از حیله ی رندان نترسانید....  


من از دریای طوفانی گذر کردم........................مرا از نم نم باران نترسانید,
من از همخون خود آتش به جان دارم................مرا از خنجر مهمان نترسانید,
دگر نوری نمانده تا ببینم من..........................مرا از کوری چشمان نترسانید,
دگر جانی نمانده تا بگیریدش.........................مرا از این تن بی جان نترسانید
درون من خدا پر نور می تابد...........................مرا از ظلمت شیطان نترسانید,
تمام زندگی,من عاشقی کردم.......................مرا از لغزش ایمان نترسانید,
برای حرف آخر,یادتان باشد............................گرانم من,مرا ارزان نترسانید 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۶ ، ۱۱:۲۴
aroosak mb



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۶ ، ۱۰:۲۹
aroosak mb


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۶ ، ۰۸:۴۸
aroosak mb

چقدر درک شدن دلنشین است ...

این که گاهی دوستی ، همدمی ، همراهـــــی باشد ،

که تو را بفهـــــمد 

و بداند که تو همیشه همان عشق آرام و صبوری ....

که گاهـــــی بی حوصله میشود ...

داد و فریــــاد راه می اندازد ؛ اما نه آن داد و فریاد معروف ؛

شاید بنشیند و آرام آرام لاک بزند ...

این که کسی باشد بفهمد بی حوصلگی هایت از دلتنگی ست ،

از سر خستگی ...

و به جای ناراحت شدن ، عقب نشستن و اخم کردن ، حرفهایت را به دل نگــــیرد

و با محبت آرامت کند ...

خوب است کسی باشد که تو را بپذیرد و کنارت باشد 

با همه ی بدی ها و بی حوصلگی هایت ...

و یادش نرود که تو همان مهربان و خوب همیشگی هستی ؛

که فقط کمی خسته شده ...

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۶ ، ۱۲:۱۶
aroosak mb

بایدباشد یک نفر که وقتی از همه ی هدف ها  و بهانه ها ،

از همه دویدن ها و از نفس افتادن ها و از همه ی روزمرگی ها خسته شدی و کم آوردی ؛

دلت بخواهد صدایش کنی ، صدایــت کند ،

نگاهش کنی ، نگاهت کند و همین بشود بهانه ی بزرگ ِ بودنت ...

کسی که دوستت داشته باشد و دوستش داشته باشی؛

بی ترس ِ از دست دادن و دوری ...

کسی که آغوشش امن ترین پنــاه باشد ؛

پناهِ همه ی از دنیا رانــده شدن و بریده شدن ها ...

کسی که هر صبح برای طلوع چشمانش برخیزی و همه ی

دوستت دارم های ناگفته را ، همه ی فدایــت شوم های فروخورده را ،

همه ی نگاه های تشنه را ، همه ی هق هق های گلوگیــر شده را ،

همه ی گریــه های نکرده را جبــران باشد ...

و زندگی ، زندگی که میخواهد یک نفر را که از تمام دنیا عاشقانه دوست بداری که

لابد دردها و درمان ها و دعاها را در کسی خلاصه کرده اند 

و من 

عجیب و سخت باور کرده ام تویی که هر روز

بیش از پیش دوست ترت دارم ...



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۶ ، ۱۲:۳۴
aroosak mb

 یکی باید باشد ...

 از آن آدم هایی که دلت بخواهد اولین خبر هیجان انگیز را به او بگویی، از آن هایی که همه چیز را با آب و تاب برایش تعریف کنی 

 بدون کم و کسری، بدون خجالت زدگی و بدون پشیمانی ....

   آن آدم هایی که هیچ وقت در کنارش احساس بدی بهت دست ندهد، 

   آنهایی که  تو با هر لباسی ، قشنگ ترین باشی برایش ...

    تو را بخاطر خودت  بخواهد  نه آن سلیقه ای که خودش میخواهد ،  

 ناراحت کارهایی که کردی و نکردی نباشی!  کنارش همبرگرت را راحت بخوری و تمام صورتت را سسی کنی، 

 او هم با خونسردی نگاهت کند و با لبخند گوشه لبت را پاک کند و باهم بخندید 

 از آن آدم هایی که صبح زود بیدار شود و با اینکه میداند خوابی، حالت را بپرسد ! همانی که به سرش میزند و تا راه های دور میبردت تا  غروب خورشید را از زاویه بهتری ببینی و خودش تمام مدت حرفی نمیزند و آسمان را نگاه میکند ...

 یکی باید باشد که آدم را بلد باشد ..

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۶ ، ۰۸:۲۸
aroosak mb

میدونی چی توی یک رابطه بد است ؟ تمام شدن آن .

میدونی اما چی فاجعه ست ؟

تمام شدن رابطه بدون تمام کردن اش ...

رهــا کردنش در بلاتکلیفی .

" حالا بگذار ببینیم چه میشود ؟ " خب ، چه میشود ؟ 

هیچ ، جز پوسیدگی و ویرانی .  چیزی دردناکتر از امید وجود ندارد .

امید میتواند برگ خشکی را در میانه ی زمستان و بهار ، تا ابد بلاتکلیف بگذارد .

جوری که نه خشک شود و نه فرو ریزد و در انتظار جوانه ی بهارش باشد  ...

اگر رابطه یک نقطه شروع دارد - که دارد - و آغازش یک اتفاق فعال است که 

باید بابتش وقت و انرژی صرف کرد - که هست - پایانش هم یک فرایند است که

نمیشود منفعل و " بگذار بگذرد  " ی از آن گذشت .

به حرمت عمری که پای رابطه رفته ، باید درایت به خرج داد و وقت و انرژی صرف کرد برای پایانش ...

رابطه ای که قرار است تمام شود ، اخرش نقطه میخواهد وگرنه سر سطری در کار نخواهد بود .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۶ ، ۱۳:۳۱
aroosak mb