عروسک چوبی

به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی !
به چه دل خوش کرده ای ؟!
تکـــــاندن برف
از شانه های آدم برفی ؟!!

آخرین مطالب

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

از وقتی که این وبلاگ را بنا نموده ایم به دلمان مانده یک بار بیاییم و اندر وصف یک شانس یا خوشبختی یا

هر کوفت و زهرمار قشنگ بنویسیم تا هم خودمان ذوق کنیم و هم چشم خواننده را پس از 

عمری منور کنیم  !

وانگهی توهم محالی بیش نیست ! زندگی رویه ی نکبت بار ِ

خود را همچنان با لگدمال های پی در پی ادامه می دهد ....

در پی عوض کردن کارمان  و پا گشودن به این کمپانی سرمان خلوت تر نشد که هیچ ، 

فراز و فرود های نامانوس بودن با محیط جدید هم  قوز بالای قوز شد ...

بعد از سپری شدن این روزها شرایط بهتر شد ولی با اینکه آدم لای زرورقی نیستیم و منعطف میباشیم عجیب دلمان از فیض رهنمون گرفت و از آنجا که تحلیل میکنیم نتوانستیم داستان روز شنبه را تمام کنیم ...

پ.ن :

1- روزهایی که گذشت اصلا خوب نبودند . :(

2- زندگی به وجدم نمی آورد حتی نگاه تحسین برانگیز دوستان ...

3- اسم آقای همکار در وبلاگمان آمد باید داستانی به اسمش بنویسیم ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۲:۱۰
aroosak mb