عروسک چوبی

به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی !
به چه دل خوش کرده ای ؟!
تکـــــاندن برف
از شانه های آدم برفی ؟!!

آخرین مطالب

میخوام یه قلک بسازم از دلم

حواسمو جمع کنم و

یه روزی

به وقتش که پُر شد

بشکنم ش و

آبروی عشقُ بخـــــرم ...

پ.ن : چقدر دلم برای این فضا و نوشتن اینجا تنگ شده بود .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ فروردين ۹۶ ، ۱۲:۵۱
aroosak mb

درد یعـــــنی تو نباشی بغـــــلم ناز کنی
رادیو لحظه ای آواز بنــان پخش کند ..

.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ اسفند ۹۵ ، ۱۳:۳۷
aroosak mb

برخی آدم ها تو را خوب بلدند ؛

متلاً میدانند

کدام آجر نصفه ی دیوار دلت را بیرون بکشند

تا دیوارت یکسره فرو بریزد ...


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۵ ، ۱۴:۴۵
aroosak mb


کاش آدم هایی که به دل نزدیکن، به چشم، به دست، به آغوش هم نزدیک بودن .
همین بغل بودن، همین همسایه ی دیوار به دیوار... صدا می زدی: چشم دیدنت رو

می خواد، گوش شنیدنت. . .

 زود بیا...
و می اومد.
کاش هیچ نزدیک به دلی دور نبود... کمی ترافیک می شد،کمی شلوغ و پلوغ... ولی ارزشش رو داشت .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۴۰
aroosak mb

بهـــــار به اردیبهشت می نازد و

من به بهشت ِ چشمت ...

ای جنت چشمت بهترین مــــــاه دلـــــــم ...


## نمره عینکم نیاز به تغییر داره

پ.ن : انتظار نداشتن

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۵ ، ۱۶:۵۶
aroosak mb

هوا سرد بود،

داشتم از تویِ اتاق ...

به درخت توی خیابان نگاه میکردم،

ساعت شش و پنجاه دقیقه بود و من منتظر نور ماشینی که بپیچه توی کوچه ولی مبهوت برف ریز و یکدست  ...
پنجره رو باز کردم

احساس کردم

یکی داره به شونم میزنه...!

برگشتم،

ولی کسی نبود!

دوباره همون حس

انگار یه دست ...

روی شونم سنگینی میکرد

بعدش بی هوا

چشمامو گرفت!

اینبار به سرعت برگشتم ...

"باد" بود

داشت با پرده ی پنجره، سر به سرم میذاشت..

پنجره رو بستم،

عصبانی شد

رفت سراغ درخت توی خیابون روبروی من

شروع کرد به تکوندنش؛

برف های جا خوش کرده روی درخت ... میریخت روی زمین !

تازه اونوقت بود که فهمیدم

باد ها هم احساس دارن

کافیه بزنه به سرشون...!

از صداشون تو دریچه ی کولر بگیر

تا بهم زدن آنتن تلویزیون؛

هر کاری میکنن تا بهشون توجه کنید

من اگه باد بودم اما

من اگه باد بودم و "تو"

پنجره ی اتاقتو روم می بستی...!

به سرم که میزد

میرفتم سراغ بند رخت لباسات ...

همون گوشه کنار...

دست به دامنت میشدم،

زنا وقتی باد میاد

اولین جایی که سر میزنن بند رخت لباساس ...

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۵۹
aroosak mb
اگر خیال میکنی حرفهایی که به من نمیزنی را نمیشنوم سخت در اشتباهی !
من همه ی حرفهایت را از میان آن آوا ی آشنا میفهمـــم !
آن حرفی که بی آنکه خودت بدانی به گوشم میرسد را می شنوم ... !

مجدد # یادآوری

شاید دوستی، هنر تشخیص زمان درست باشد

تشخیص زمان درست برای حرف زدن

تشخیص زمان درست برای سکوت کردن

تشخیص زمان درست برای ماندن

تشخیص زمان درست برای رفتن

تشخیص زمان درست برای بودن کنار دوست

تشخیص زمان درست برای فاصله گرفتن و ایستادن در فاصله های دورتر

تشخیص زمان درست برای ماندن، وقتی بسیاری از نشانه ها خوب نیست

و تشخیص زمان درست برای رفتن، حتی وقتی بسیاری از نشانه ها،‌ ظاهراٌ خوب است ...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۵ ، ۱۵:۴۶
aroosak mb

" این روزا اتفاق های خوب یه جوری رد میشه که اصلا نـــیافته ... "



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ دی ۹۵ ، ۱۴:۲۵
aroosak mb

یکی از بازی های عجیب زندگی اینه که یه چیزی رو ازت میگیره ؛

تا تو به چیزهای باقی مونده دل خوش کنی ،

و درست زمانی که دلت بهشون خوشه و از دست رفته هاتو فراموش کردی ،

دلخوشی جدید رو ازت میگیره ، و انقدر این کارو تکرار میکنه که دیگه ،

یا چیزی برای دلخوش کردن باقی نمونده یا انقدر از دوباره از دست دادن میترسی که

دیگه دلت به چیزی خوش نمیشه ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۵ ، ۱۲:۳۶
aroosak mb

دیروز یه دوست بهم گفت : مهشید چقدر دو تا پست آخر توی وبلاگت حال متفاوتیه ! 

توی راه برگشت از سر کار داشتم به حرفش فکر میکردم که واقعا ملغمه ای از خوشی و ناخوش بودن

حتی اگر به سال های قبل برگرده بی آنکه خواسته باشی تا چه حد میتونه پررنگ باشه توی احوال این روزها

شایدم بیماری نادری ست اینکه نگاهت به هرچه بیفتد دل تنگ شوی ...!

"خاطرات از ما رد می شوند مثل قایق هایی بر راه های نامرئی دریا.

می گذرند بدون آنکه ردشان را بشود گرفت.

بعد از چند وقت دوباره با شنیدن یک عطر آشنا، با باریدن اولین قطره های باران، شنیدن یک تک آوا، سختی های از سر گذرانده ، همه ی جزئیات مثل لحظه ی حالا پیدایشان می شود.

 رستاخیز رنگ ها و حس ها و آدم ها...

لحظه هایی که به هم وصل می شوند و دوباره گوشت و پوست می گیرند..."

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۱۱:۵۱
aroosak mb