عروسک چوبی

به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی !
به چه دل خوش کرده ای ؟!
تکـــــاندن برف
از شانه های آدم برفی ؟!!

آخرین مطالب

۷ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

. ددو قدم مانده که پاییز   به یغما  برو

  این   همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ   دنیا  برود
هرکه معشوقه برانگیخت  گوارایش    باد  

دل ِ   تنها  به  چه  شوقی  پ ی ِ   یلدا برود؟

emt

 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۶:۴۱
aroosak mb
کافیست چشمانت را ببنـــدی
و چند لحظه تمرکز کنی
میشنوی ؟ ...

آسمان پُر است از " دوستت دارم " هایی که هیچوقت به مقصد نرسید
بلند ترینش
ناب ترینش
بکر ترینش
مال من است
برش دار لطفاً ... !
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۵ ، ۱۱:۳۲
aroosak mb

کاش یه مغازه بود

آدم میرفت

میگفت

بی زحمت یکم *خیال خوش* میخوام

ببخشید این *خنده‌های از ته دل* چند؟!

آقا

این *آرامشا* لحظه ایی چند؟!

این *بیخیالیا*  که میپاچن رو زندگی مشتی چند؟!

از این روزای *بی بغضم * دارین ؟

از این *سالهای بی رنج* اندازه دل ما دارید؟!

این *شادیا*  دوام دارن ..نه؟!

کاش یه جا بود میشد رفت و بگی آقا  *یه زندگی*  میخوام بی زحمت جنس خوبش ...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ آذر ۹۵ ، ۱۰:۴۹
aroosak mb



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ آذر ۹۵ ، ۰۸:۰۹
aroosak mb

آدم ها نمی دانند

برای عاقل بودن چه تاوان سنگینی داده ام ...

و بعد از همه ی این روزها و ماه ها و سال ها

کسی شبیه تو نیست :)

و آدم های شهر من تنهـــا ذره ایی از تو را با خود دارند تا مرا دیوانه کنند ...

من هنوز هم برای احساسی که در نطفه خفه اش کردم مادری می کنم

و برای از دست دادن مردی که هیچ وقت نداشتمش سیاه می پوشم !

می بینی پاییزی که دوستش داشتی هم آمد و رفت

بهار هم که بیاید کار من تمام است

من هر سال تمام می شوم در فصلی که دوستش داری

و من زمستانی ترین اتفاق این سرزمینم

که بعد از این همه مدت نمی توانم

کسی را از ته دل دوست داشته باشم :)

نمی شود

سعی ام را میکنم

اما نمی شود و باز هم نمی شود

به سمت هر کسی می روم باز از تو بر میگردم :)

و تو در اعماق وجود من ته نشین شده ایی ،

انگاری هر آدم تازه ای می آید تا تو را به خاطر من ،

این بغض لعنتی را به یاد چشمانم و

این خیابان را به یاد قدم هایم بیاورد ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۱۰:۵۷
aroosak mb

چون درختی در صمیم ســـرد و بی ابر زمستانی

هـــر چه برگم بود و بارم بود

هـــر چه از فـــر بلوغ گرم تابستان و میراث بهـــــارم بود

هـــر چه یاد و یادگــــارم بود

ریخته است ...

## حسِ نقاشی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۵ ، ۱۲:۵۲
aroosak mb

بعد از کلی پیچ و خم های مریضی و سایلنت بود صدا و دردهای وحشتناک ریه و خانه نشینی ؛

سوزِ برف پاییزی هنگام خارج شدن از خانه به سمت محل کار عجیب به دلمان نشست


پ.ن : حالمان خوب است .

دکتر گفت هر کاری دوست داری میتونی انجام بدی !! ( خب دقیقاً چه کاری دکتر :)) 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۵ ، ۰۹:۴۲
aroosak mb