ابر خاکستری بی باران دلگیر است !
و سکوت ِ تو پس ِ پرده ی خاکستری ِ سرد کدورت افسوس ؛
سخت دلگیرتر است ...
جانا : شوق باز آمدن سوی توام هست
اما ... ( اما نداره بدون ِ اما بقیه شعر )
خوشحالم فعل دوستی است که منتظر بازگشتت بوده
دلم میخواست یا منتظر بودم تا کسی تو را به من تعارف کند تا من تمامت را بردارم .
پ.ن : کیــــانا
وقتی کسی با
شما مانند یک گزینه رفتار میکند
با خارج کردن خودتان از
معادله به او کمک کنید تا انتخاب هایش
را محدود کند
به همین سادگی ...
هیچ کس سرش آنقدر شلوغ نیست
که زمان از
دستش در برود و شما را از یاد ببرد
همه چیز برمی گردد به اولویت های آن
آدم
اگر کسی به هر دلیلی تو را یادش رفت
فقط یک دلیل دارد:
تو جزو اولویت هایش نیستی!
"پائولو کوئیلو"
بدترین اتفاق در پاییز آن است، که کسی برود؛
رفتن های پاییز با رفتن های دیگر فرق می کند،
رفتن های پاییز در سکوت انجام می شوند،
رفتن های پاییز شوخی سرشان نمی شود،
و زندگی این را به ما خوب یاد داده بود.
آدم هایی که در پاییز می روند، هرگز بر نمی گردند، حتی اگر برگردند، دیگر آن آدم سابق نیستند،
و این خاصیت پاییز است که همه چیز را تغییر می دهد؛
خیابان ها را، کوچه ها را، پنجره ها را، خاطره ها را، درخت ها را
و بیشتر از همه، آدم ها را ...
بعد از ابر ...
خوب است آدمی جوری زندگی کند که آمدنش چیزی به این دنیا اضافه کند…
و رفتنش چیزی از آن کم …!
حضور آدمی باید وزنی در این دنیا داشته باشد
باید که جای پایش در این دنیا بماند
آدم خوب است که آدم بماند و آدم تر از دنیا برود
نیامده ایم تا جمع کنیم
آمده ایم تا ببخشیم
آمده ایم تا عشق را ؛
ایمان را ؛
دوستی را ؛
با دیگران قسمت کنیم و غنی برویم
آمده ایم تا جای خالی را پر کنیم
که فقط و فقط با وجود ما پر میشود و بس !
بی حضور ما نمایش زندگی چیزی کم داشت
آمده یم تا بازیگر خوب صحنه ی زندگی خود باشیم !!!
95/06/21