عروسک چوبی

به شانه ام زدی
که تنهایی ام را تکانده باشی !
به چه دل خوش کرده ای ؟!
تکـــــاندن برف
از شانه های آدم برفی ؟!!

آخرین مطالب
چندین روز میشه که دوست دارم بنویسم ؛
اما نمیدونم چرا نوشتنم نمیاد :(
با اینکه کلی حرف ِ  تلنبار شده توی ذهنم هست ولی
حالم مثل آهنگ های شاد هایده ست ؛ ترانه شـــاد و دامبولیسم
ولی شعر اشک آدم رو در میاره !

این متن رو بخاطر دوستایی نوشتم که میدونم هر روز این صفحه رو باز می کنن ...
ممنونم  :)

امیدوارم حال نوشتنم خوب بشه ...
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۵ ، ۱۷:۰۹
aroosak mb

وانتهای این قصه سرد وسفید همیشه سبز خواهد بود 

تا رسیدن سال نو  ،تنها یک سلام خورشید باقی ست...


بیست و نهم / اسفند / نود و چهار

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۴ ، ۲۱:۲۳
aroosak mb

 I LOVE YOU TOO

H

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۲
aroosak mb
در نگاهت چیزی ست که نمی دانم چسیت ؟!
مثل آرامش بعد از یک غــــم
مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نــــم یعد از باران
در نگــــاهت چیزی ست که نمیدانـــــم چیست ؟!
من به آن محتـــــاجم ...

پ.ن : جنگاوریم و با همگان صلح میکنیم
با دلبران هر دو جهــــان صلح میکنیم
سنگ شکسته ایم  ... تبـــر را نیاورید
ما با تمام بت شکنان صلح میکنیم
دارد سپاه غصه به ما حمله می کند
ما نیــــــــز با تمام توان صلح میکنیم

یک یک تمامی رفقا دشمنم شدند
ای آخرین نفر تو بمان صلح می کنیم
این اخـــم ها نه از سر جنگ است
خوب ِ من ... لبخـــند به لب نشان صلح می کنیم
با داغ ها که بر جگر ما گذاشتند
قبل از رسیدن یرقان صلح میکنیم
یا جنگ یا شکست
یکی را قبول کن
دل گفت :
پس نه این ... نه آن ....
صلح میکنیم ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۶
aroosak mb


بس که بد میگذرد زندگی اهل جهان


مردم از عمر چو سالی گذرد عید کنند ...


پ  .ن :    همدم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۰۰
aroosak mb

بهار با همه ی سبزه هاش
سبزنه هاش 
و با بلوری چشمای تُنگِ پولک ریزان قرمز ماهی ش 
لطافت راهی ش 
بهار با همه ی یاس هاش 
یاسمناش
وسفره های پر از سین و سرکه، سیب و سنجد و سمنو
بهار با همه ی صورتای زیبایی ش 
با فریبایی ش 
بدون برق نگاهت 
چه جلوه ای دارد؟ 
بدون لجّه ی لبخند آفتابی تو 
کدام حالِ کدامین دقیقه ی دل را 
مبارک و خوش وقت و پر اعتبار کند؟ 
مرا به سال، سراسر امیدوار کند
و لحظه ها را از هر لحاظ دلبازان 
امن و بخت یار کند
سریر و کیسه و ارحام دختران طلوع ِ امید و آمین را 
سعید و صومعه پر سود و باردار کند
کمینه بیشه ی جان را بنفشه زار کند
شمار و چندِ غزل چامه های بلبل گلخواه خوانِ باغ مرا 
بیش و بیشمار کند
فقط حضور تو، بود تو می تواند 
این گلعذار آمده را پرشکوه و بار کند
تنها 
وجود و بودِ تو 
باری 
بهار هستی را هستی بهار کند
و عطر مستی نارنج ها که می پیچد
روح دلبرانه ی تسنیم ها 
نسیم اش را 
پیشکش به یار کند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۰
aroosak mb

شاید دوستی  ، هنــــر تشخیص زمان درست باشد

تشخیص زمان درست برای حرف زدن ، برای سکوت کردن

تشخیص زمان درست برای بودن کنار دوست

تشخیص زمان درست برای فاصله گرفتن و ایستادان در فاصله های دورتر

تشخیص زمان درست برای ماندن ، وقتی بسیاری از نشانه ها خوب نیست

و تشخیص زمان درست برای رفتن

حتــــی وقتی بسیاری ازنشانه ها ظاهراً خوب است ...


پ.ن : بعید بود تو هم جزو همون گوی سرگردان باشی ...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۳۷
aroosak mb




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۱۱:۰۹
aroosak mb

# آغوش تو

مترادف امنیت است

آغوش تو

ترس های مرا می بلعد

لغت نامه ها دروغ می گفتند

آغوش یعنی پایان سر درد ها

یعنی آغـــاز عاشقانه ترین رخوت ها

آغوش تو یعنی " من " خوبم

بلند نشوی بروی یک وقت

بغلـــــم کن

من از بازگشت بی هوای ترس ها

می ترســـــم ...


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۴ ، ۰۹:۵۹
aroosak mb

دانشمندان کم کاری می کنند ! وگرنه تا به حال می بایست راهی اختراع شده باشه که با وجود مسافت احتمالی من و تو .....

گلی که تو می چینی همزمان در دستان من باشد ....

اناری که من دانه می کنم در لحظه بفرستم برای تو...

باید بتوانیم همدیگر را احضار کنیم در هنگام تماشای منظره ای زیبا ! 

به هنگام تنفس بارانهای بزرگ و چشیدن طعم هایی که لذتش در سهیم کردن دیگری باشد ....

مردیم از حسرت " کاش تو اینجا بودی " ها... ازشان نا امیدم !

هنوز نتوانسته اند " چقدر جای تو خالیست " هایمان را درمان کنند ! 

اگر چه من با شعرم همیشه خواسته ام تو را به اکنونم صدا بزنم.......

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۴۷
aroosak mb