پ.ن : پیرو مراجعه به پزشک
مدت زمان: 2 دقیقه 14 ثانیه
پ.ن : پیرو مراجعه به پزشک
مدت زمان: 2 دقیقه 14 ثانیه
میدانم سکوت را باید شکست و اینقدر نوشت تا فراموش شود! بسان روزهایی که نوشتم و تمام شد و حالا یادم نمی آید چنین روزهایی واقعا وجود داشتند یا زائیده تخیلاتم بودند.
میدانم و میدانستم باید این سکوت مرگ را شکست اما تا وقتی در تمام لحظه هایم وول میزنی، چیزی را شکست نتوانم!!!!!
نشسته ام از خودم سر میروم، از من سر میروی...
گریه کار من نیست که از ابتدا هم با غرور من تضاد داشت! مگر وقتای دل شکستن !
رفتن کار من نبود که به اشتیاق آمده بودم!
بیخیالی کار تو بود که !
که خسته ام، که حرف نمی آید، که حرف ها کنار هم نمیشینند، که کلمه ها جمله نمی شوند.
که انگشتانم به جای رقص روی کیبورد، به گونه های تو چسبیده اند...
که نفهمیدیم عشق موهبت است یا مصیبت!
که وقتی یکی نشست زیر پایمان، خزید توی لحظه هایمان، پچ پچ شد توی گوشمان بلاخره باورش کنیم آیا؟
که دوست داشتن را بگوییم که طرف فرار کند یا نگوئیم که طرف فرار کند؟!
که تعهد اصولا یک کلمه چهار حرفی است بدون کوچکترین بار معنایی!
که به قول زیبا وفی هیچ چیز تضمین ندارد و رابطه آدم ها یخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است!
که خسته ام... و هیچ کلمه ای من را بهتر از خسته توصیف نخواهد کرد!
پ.ن : فلش بک به گذشته
· این زخمارو دوست داشته باش، اونا تو رو بزرگتر کردن